....This Is My RoOm...

....This Is My RoOm...

....برای ورود اجازه لازم نیست....
....This Is My RoOm...

....This Is My RoOm...

....برای ورود اجازه لازم نیست....

حالی کردما!

امشب الهه TVرو روشن کرد و گفت من میخوام (اوشین)نگا کنم-منم قرار بود چایی دم کنم-میگن چاییای تو مزه میده-خوش رنگه.منم عصبی شدم(بدم میاد از این سبک سریالای مسخره-مث اوشین و یانگومو....گفتم بیخود-من میخوام حریم سلطان ببینم.گفت فردا ببین-گفتم تو فردا ببین خب.گفت من فردا سر کارم-مامانمم طبق معمول طرف الی رو گرفت.گفت حالا الهه حامله اس-اذیتش نکن,بزار فیلمشو ببینه.(حامله هم ک نبود همینجوری هوچی بود)

منم هرسم گرفت-گفتم من چایی دم نمیکنم.2 تا تیکه بش انداختم و اومدم توی اتاق.مامانم هی اومد توی اتاق کار داشت.اومد 1 چیزی بگه گفتم با من حرف نزنید-همش طرف اونو میگیرید و...-الهه هم اومد 2 به هم زنی کنه-از توی حال حرف زد-مامان رفت بیرون یه چیز گفت ضایعش کرد!!!!!!من توی اتاق جوری ک بشنوه زدم زیر خنده 

از اتاق زدم بیرون رفتم جلوش با خنده ی موزیانه و باحال گفتم:VICTORY........VICTORY

الهه خندش گرفت

خیلی ضایع شد

حال کردم تا اون باشه زیراب زنی رو ببوسه بزاره اونور...

ماکارانی(من و سپیده و مریم)

امروز توو مدرسه زنگ تفریح اول موز خوردم-زنگ دوم هیچی-دیدم نمیشه حالم خیلی بده-۱۰۰۰ تومنی ک مامانم داده بود رو دادم ماکارانی-از شانس من ۲ تا از دوستام کنارم بودن-ما یه غلطی کردیم تعارف زدیم-البته زشت بود نزنم.(تعارف اومد نیومد داره)با ۱۰ انگشت افتادن توو ظرف.۳ نفری حمله کرده بودیم.زنگ تفریح خورد و باید میرفتیم توو کلاس.انقد گشنمون بود رفتیم پایین و کلاس ادبیات رو پیچوندیم.با کلی قرض ۱۰۰۰ تومنو جور کردیم.آخرم ۲ تیکه ته دیگ سوخته گیرمون اومد.سپیده داشت ماکارانی میخرید واصرار میکرد-به مریم گفتم:آدم چقد بد بخته ببین واسه شکم چجوری التماس میکنه.ته دیگارو ک آورد...من یه تیکه برداشتم گفتم اونو یه جوری با عدالت بین خودتون تقسیم کنید.خیلی صفت بود(خدا واسه هیچکس نیاره)داشتیم عین قحطی زده گان سومالی میخوردیم.مریم گفت:حامدی الان مارو ببینه میگه:فهمیدم چرا ۵۰ تومناشونو ندادن...(حامدی مدیر جدیدمونه-گفته بود نفری ۵۰ تومان بیارید واسه کمک به مدرسه و قرضایی ک مدرسه داره)گفتم:تازه خودش دست میکنه توو جیبش ۵۰ تومن به ما میده.بعد رفتیم wcبعد آب خوردیم.خلاصه جشن شاهانه ای گرفتم.بعد خانم رامون نداد.رفتیم توو کلاسی ک بغل نمازخونه بود-چه بحثای داغی.خیلی خندیدیم.

پیشبینی نوستراداموس

نظرتون  راجع به 2012 چیه?منظورم همون........:(((

توپ-تانک-فشفشه

خدارو شکر امروز همه چی به خوبی و خوشی گذشت.دقیقا همونی شد ک میخواستم.همه ی

اتفاقات خوب زندگیمو مدیون قانون جذبم.ناظم به مامانم گفت:به خاطر گل روی شما فردا بیاد من

ابروهاشو ببینم.من:(قربونم بری).عوض اینکه بچه هارو راحت بزارن تا فقط ب درس فک کنن-هی گیر

میدن.همینه ک یه سری توو راهرو داد میزنن:توپ-تانک-فشفشه/دانشور یه....کشه.مرگ بر ضد ولایت

فقیه(البته شعار دوم رو من گفتم).آخه زور داره.یعنی یه هفته نریم مدرسه-از درس و کلاس عقب

بمونیم ک چی؟ابرو هامون دربیاد.بدتر عقده ایم میشیم خب...البته منکه نمیشم.من تاااافته ی جدااا

بااافته ام.حالا فردا میریم ببینیم چی پیش میاد...