امشب الهه TVرو روشن کرد و گفت من میخوام (اوشین)نگا کنم-منم قرار بود چایی دم کنم-میگن چاییای تو مزه میده-خوش رنگه.منم عصبی شدم(بدم میاد از این سبک سریالای مسخره-مث اوشین و یانگومو....گفتم بیخود-من میخوام حریم سلطان ببینم.گفت فردا ببین-گفتم تو فردا ببین خب.گفت من فردا سر کارم-مامانمم طبق معمول طرف الی رو گرفت.گفت حالا الهه حامله اس-اذیتش نکن,بزار فیلمشو ببینه.(حامله هم ک نبود همینجوری هوچی بود)
منم هرسم گرفت-گفتم من چایی دم نمیکنم.2 تا تیکه بش انداختم و اومدم توی اتاق.مامانم هی اومد توی اتاق کار داشت.اومد 1 چیزی بگه گفتم با من حرف نزنید-همش طرف اونو میگیرید و...-الهه هم اومد 2 به هم زنی کنه-از توی حال حرف زد-مامان رفت بیرون یه چیز گفت ضایعش کرد!!!!!!من توی اتاق جوری ک بشنوه زدم زیر خنده
از اتاق زدم بیرون رفتم جلوش با خنده ی موزیانه و باحال گفتم:VICTORY........VICTORY
الهه خندش گرفت
خیلی ضایع شد
حال کردم تا اون باشه زیراب زنی رو ببوسه بزاره اونور...
امروز توو مدرسه زنگ تفریح اول موز خوردم-زنگ دوم هیچی-دیدم نمیشه حالم خیلی بده-۱۰۰۰ تومنی ک مامانم داده بود رو دادم ماکارانی-از شانس من ۲ تا از دوستام کنارم بودن-ما یه غلطی کردیم تعارف زدیم-البته زشت بود نزنم.(تعارف اومد نیومد داره)با ۱۰ انگشت افتادن توو ظرف.۳ نفری حمله کرده بودیم.زنگ تفریح خورد و باید میرفتیم توو کلاس.انقد گشنمون بود رفتیم پایین و کلاس ادبیات رو پیچوندیم.با کلی قرض ۱۰۰۰ تومنو جور کردیم.آخرم ۲ تیکه ته دیگ سوخته گیرمون اومد.سپیده داشت ماکارانی میخرید واصرار میکرد-به مریم گفتم:آدم چقد بد بخته ببین واسه شکم چجوری التماس میکنه.ته دیگارو ک آورد...من یه تیکه برداشتم گفتم اونو یه جوری با عدالت بین خودتون تقسیم کنید.خیلی صفت بود(خدا واسه هیچکس نیاره)داشتیم عین قحطی زده گان سومالی میخوردیم.مریم گفت:حامدی الان مارو ببینه میگه:فهمیدم چرا ۵۰ تومناشونو ندادن...(حامدی مدیر جدیدمونه-گفته بود نفری ۵۰ تومان بیارید واسه کمک به مدرسه و قرضایی ک مدرسه داره)گفتم:تازه خودش دست میکنه توو جیبش ۵۰ تومن به ما میده.بعد رفتیم wcبعد آب خوردیم.خلاصه جشن شاهانه ای گرفتم.بعد خانم رامون نداد.رفتیم توو کلاسی ک بغل نمازخونه بود-چه بحثای داغی.خیلی خندیدیم.
نظرتون راجع به 2012 چیه?منظورم همون........:(((
میدن.همینه ک یه سری توو راهرو داد میزنن:توپ-تانک-فشفشه/دانشور یه....کشه.مرگ بر ضد ولایت
فقیه(البته شعار دوم رو من گفتم).آخه زور داره.یعنی یه هفته نریم مدرسه-از درس و کلاس عقب
بمونیم ک چی؟ابرو هامون دربیاد.بدتر عقده ایم میشیم خب...البته منکه نمیشم.من تاااافته ی جدااا
بااافته ام.حالا فردا میریم ببینیم چی پیش میاد...