....This Is My RoOm...

....This Is My RoOm...

....برای ورود اجازه لازم نیست....
....This Is My RoOm...

....This Is My RoOm...

....برای ورود اجازه لازم نیست....

همینو کم داشتیم...

دیروزرفتیم بیرون.کلی تیپ زدم وخوشگل کردم.رفتیم لویزان  

بعد رفتیم شام بخوریم.اونم کی؟ساعت ۱۲نصف شب؛غذا رو که خوردیم.اومدیم بیرون.منم که کلا تو حس مو های فرق کرده بودم؛افاده  

ها طبق طبق.وقتی خواستیم سوار ماشین شیم یه جوب بینمون بود..خیلی بزرگ و پر آب بود. از الی خواستم دستمو بگیره 

دوتا پامو گذاشتم اون ورجوب یهو الی دستمو ول کردم.اون همه افاده و تیپو قیافه

و.....چی شد ؟بله افتادم تو جوب...کمرم یخ کرد. ضایع شدم رفت ضایعععع یعنی یه   

چیزی میگم  

یه چیزی میشنوی.هنوزم کمرم درد میکنه.ولی درد ضایع شدنم از درد کمرم بدتر بود.  

 

 

عید نزدیکه و...

 السلام العلیکم ورحمته الله و برکاتو 

 بععععععععععله عید نزدیکه و ما هنوز هیچکاری نکردیم...27 توم خانواده ی (زن داداش آینده)میان خونمون.میریم محضر و از اونجا میریم شمال.چند روز پیش با   

این الی و مامانم رفتیم تا من یه کم خرید کنم..فقط مونده شال و کیف پول.که فک نکنم وقت  بشه بخرم.خلاصه داریم تدارک میبینیم واسه عقد امیر ...الهی.دلم براش تنگ میشه.با اون فیافش میخواد زنم بگیره...عزیزم. 

 (دیروز یه خبر شنیدم که حالمو گرف.این الی زنگید و گفت:دیروز رفته بوده بیرون.ویه زن و شوهر  

 دیده.بعد شوهره مث اینکه ترقه انداخته یکی از برادران زحمت کشم میاد و شوهره رو با احترام  

 فراوان میکنه داخل ماجین.زنشم غش و ضف میکنه از شدت گریه.وهی التماس میکنه  و میگه نبرینش توروخدا) 

 واااااااااااااای اینو یادم رفت بگم.مزاحمه بود؟خب؟ 

 چند روز پیش زنگ زد گفت میخوام بیام تهران و با هم بریم خونه ی...(حالا حتما باید بگم چی  

 گفت؟خجالت نمیکشی می پرسی چیزی گفت دیگه.نمیشه که تو مکان عمومی بگم.)  استغفرالله  

 فک کن من با یه همچین آدمی.آخه بیشعوره بیکار تهران میخوای بیای چیکار؟سر این حرفش هم  

 تو دلم خندم گرفت هم خیلی ناراحت و عصبی شدم.حالا اون به کنار میگه نامزد  

 نکردی؟میگم:نه بابا اینجا همه 27 28 سالگی ازدواج میکنن.میگه:ای وای ترشیده میشن  

 که.گفتم :اونا ترشیده میشن به توچه؟گفت ولی من نامزد دارم..... گفتم:هه؟چه؟گفت:آره یه سال میشه ازدواج کردیم.اسمش پروانه اس. اولش هنگ کردم(امکان نداره)بعد کلی فحش دادم بهش.گفتم:پس چرا میخوای بامن  

Kiss....کنی؟گفت :دیگه.من حال خودمو میکنم.گفتم:اگه اون به یه مرد همچین چیزی بگه  

خوشت میاد؟

 گفت:غلط میکنه...گفتم  پس تو چرا میگی؟گفت من فرق دارم. 

بلافاصله قطع کردم اونم دیگه نزنگید خدارو شکر.وقتی قطع کردم خیلی ناراحت شدم واسه  

زنش.چه بی شرفایی پیدا میشن. 

ولش کن.شماها واس عید چیکار کردین؟سال خوبی بود؟ به من که بد نگذشت ولی خوشم نگذشت. از الان عیدو به همتون تبریک  

میگم.امیدوارم عید خوب و پر برکتی داشته باشید.دلم براتو تنگ میشه.بهم سربزنیدا.فعلا  

بای................برو.............خب برو تموم شد.اه؟برو دیگه.وایسادی چیو نگاه میکنی؟

مانتو...ساعت...سینما

سلام سلام سلام 

شاید براتون مهم نباشه ولی جدیداخیلی از دستتون ناراحتم.خیلی کم برام کامنت میزارین قبلا بیشتر میذاشتین .چرا     ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خب اتفاق خاصی نیفتادحدود یه هفته پیش بود که منو خواهرم(اون یکی الی)و مامانم رفتیم تا واسه من مانتو بخریم....آخه 1 فروردین داداشم میخواد عقد کنه Yahو چون باید میرفتیم محضر  باید مانتوی نو میبوشیدم. 

چند تا مگازه رو دیدیم ولی از اونجا که من مشکل پسندم خوشم نیومد.خلاصه آخرین مگازه که رفتیم خریدمو کردم.یه مانتو که خیلی بهم میومد. 

گذشت تا اینکه دیروز من و خواهرم (این یکی الی)با مامانم رفتیم تا ساعتمو عوض کنم.اونو دادم و به جاش یه ساعت سفید خیلی خوشگل گرفتم.بعدش با مامانم و الی وخواهر شوهر الی و شوهر خواهر شوهر الی رفتیم سینما.بعدمنو مامانم رفتیم خونه و سریع زدیم gem tv تا رز لب صورتی رو نگاه کنیم.خب دیگه خدانگهدارArabic Veil.

گریه ی سیب

شب فرو می افتاد      

به درون آمدم و پنجره ها را بستم. 

 

باد با شاخه در آویخته بود.  

من، درین خانه ی تنها، تنها.  

 غم عالم به دلم ریخته بود. 

ناگهان، حس کردم: 

 که کسی،  

                آنجا، بیرون، در باغ،  

 

در پس پنجره ام 

 می گرید..... 

 

 صبحگاهان، 

                  شبنم  

میچکید از گل سیب.