این عقاید منه-هرچی که نوشتم واقعا از ته قلبم بوده- نه کلاس گذاشتن و این حرفا...
1-خودتون جوابارو عوض کنید(اون چیزی که خودتون دوس دارید بنویسین) و به صورت کامنت برام بفرستین
2-همه باید اینکارو بکنید
3-سوالتو حذف نکنید
4-کلاس الکی نذارین
ممنون
ادامه مطلب ...1.لذت بخش ترین کار دنیا چیه؟(منظورم شغل نیست)
بیشتر از 3 تا نشه!
(نظر خودم
1)چای خوردن(تازه دم و غلیظ باشه)
2) موزیک گوش دادن
3) پول درآوردن
4) خوردن
5) wc
6) خرید لباس و لوازم آرایش
سلام
خیلی وقته ک اینجا نیومدم.سرم شلوغ بود.درگیر امتحاناتو اینا.امسال آخرین سال تحصیلیم بود.دلم واسه هم کلاسیای لوس
بد اخلاقم تنگ شده.کاش میشد دوباره همشونو ببینم.امتحان آخر ازم تقلب گرفتن.توو کارنامه دیدم دینی 0 شدم.ولی نمرات
دیگم خوب شد.آخرای امتحاناتمون بود که اسممو توی سایت(طراحان ایران)نوشتم.1 روز بیشتر طول نکشید ک چند نفر ز زدن.با
یکیشون کارمو شروع کردم.آقای پناهی-کارش تجارته.تیلیاردره.کارامو براش ایمیل
کردم-خوشش اومد.قرار شد واسه شرکتش لوگو طراحی کنم.از لوگو هم خوشش اومد-میگفت کارات خیلی شیک و حرفه ایه
و اصن ب سنت نمیخوره.دارم با چن نفر کار میکنم.پروژه جدیدم واسه اتوبان امام علیه.عکسای ساختموناشو من قراره
طراحی کنم.ازونجا رد شدین یاد من بیفتین.خلاصه وارد بازار کار شدم و واسه خودم کسی شدم
امروز توو مدرسه زنگ تفریح اول موز خوردم-زنگ دوم هیچی-دیدم نمیشه حالم خیلی بده-۱۰۰۰ تومنی ک مامانم داده بود رو دادم ماکارانی-از شانس من ۲ تا از دوستام کنارم بودن-ما یه غلطی کردیم تعارف زدیم-البته زشت بود نزنم.(تعارف اومد نیومد داره)با ۱۰ انگشت افتادن توو ظرف.۳ نفری حمله کرده بودیم.زنگ تفریح خورد و باید میرفتیم توو کلاس.انقد گشنمون بود رفتیم پایین و کلاس ادبیات رو پیچوندیم.با کلی قرض ۱۰۰۰ تومنو جور کردیم.آخرم ۲ تیکه ته دیگ سوخته گیرمون اومد.سپیده داشت ماکارانی میخرید واصرار میکرد-به مریم گفتم:آدم چقد بد بخته ببین واسه شکم چجوری التماس میکنه.ته دیگارو ک آورد...من یه تیکه برداشتم گفتم اونو یه جوری با عدالت بین خودتون تقسیم کنید.خیلی صفت بود(خدا واسه هیچکس نیاره)داشتیم عین قحطی زده گان سومالی میخوردیم.مریم گفت:حامدی الان مارو ببینه میگه:فهمیدم چرا ۵۰ تومناشونو ندادن...(حامدی مدیر جدیدمونه-گفته بود نفری ۵۰ تومان بیارید واسه کمک به مدرسه و قرضایی ک مدرسه داره)گفتم:تازه خودش دست میکنه توو جیبش ۵۰ تومن به ما میده.بعد رفتیم wcبعد آب خوردیم.خلاصه جشن شاهانه ای گرفتم.بعد خانم رامون نداد.رفتیم توو کلاسی ک بغل نمازخونه بود-چه بحثای داغی.خیلی خندیدیم.