....This Is My RoOm...

....This Is My RoOm...

....برای ورود اجازه لازم نیست....
....This Is My RoOm...

....This Is My RoOm...

....برای ورود اجازه لازم نیست....

اگه.....بودم و اگه.....بودی!

این عقاید منه-هرچی که نوشتم واقعا از ته قلبم بوده- نه کلاس گذاشتن و این حرفا...

1-خودتون جوابارو عوض کنید(اون چیزی که خودتون دوس دارید بنویسین) و به صورت کامنت برام بفرستین

2-همه باید اینکارو بکنید

3-سوالتو حذف نکنید

4-کلاس الکی نذارین


ممنون

ادامه مطلب ...

نظر سنجی 1

1.لذت بخش ترین کار دنیا چیه؟(منظورم شغل نیست)

بیشتر از 3 تا نشه!

(نظر خودم

1)چای خوردن(تازه دم و غلیظ باشه)

2) موزیک گوش دادن

3) پول درآوردن

4) خوردن

5) wc

6) خرید لباس و لوازم آرایش


واسه خودم-کسی شدم

سلام

خیلی وقته ک اینجا نیومدم.سرم شلوغ بود.درگیر امتحاناتو اینا.امسال آخرین سال تحصیلیم بود.دلم واسه هم کلاسیای لوس

بد اخلاقم تنگ شده.کاش میشد دوباره همشونو ببینم.امتحان آخر ازم تقلب گرفتن.توو کارنامه دیدم دینی 0 شدم.ولی نمرات

دیگم خوب شد.آخرای امتحاناتمون بود که اسممو توی سایت(طراحان ایران)نوشتم.1 روز بیشتر طول نکشید ک چند نفر ز زدن.با

یکیشون کارمو شروع کردم.آقای پناهی-کارش تجارته.تیلیاردره.کارامو براش ایمیل

کردم-خوشش اومد.قرار شد واسه شرکتش لوگو طراحی کنم.از لوگو هم خوشش اومد-میگفت کارات خیلی شیک و حرفه ایه

و اصن ب سنت نمیخوره.دارم با چن نفر کار میکنم.پروژه جدیدم واسه اتوبان امام علیه.عکسای ساختموناشو من قراره

طراحی کنم.ازونجا رد شدین یاد من بیفتین.خلاصه وارد بازار کار شدم و واسه خودم کسی شدم

ماکارانی(من و سپیده و مریم)

امروز توو مدرسه زنگ تفریح اول موز خوردم-زنگ دوم هیچی-دیدم نمیشه حالم خیلی بده-۱۰۰۰ تومنی ک مامانم داده بود رو دادم ماکارانی-از شانس من ۲ تا از دوستام کنارم بودن-ما یه غلطی کردیم تعارف زدیم-البته زشت بود نزنم.(تعارف اومد نیومد داره)با ۱۰ انگشت افتادن توو ظرف.۳ نفری حمله کرده بودیم.زنگ تفریح خورد و باید میرفتیم توو کلاس.انقد گشنمون بود رفتیم پایین و کلاس ادبیات رو پیچوندیم.با کلی قرض ۱۰۰۰ تومنو جور کردیم.آخرم ۲ تیکه ته دیگ سوخته گیرمون اومد.سپیده داشت ماکارانی میخرید واصرار میکرد-به مریم گفتم:آدم چقد بد بخته ببین واسه شکم چجوری التماس میکنه.ته دیگارو ک آورد...من یه تیکه برداشتم گفتم اونو یه جوری با عدالت بین خودتون تقسیم کنید.خیلی صفت بود(خدا واسه هیچکس نیاره)داشتیم عین قحطی زده گان سومالی میخوردیم.مریم گفت:حامدی الان مارو ببینه میگه:فهمیدم چرا ۵۰ تومناشونو ندادن...(حامدی مدیر جدیدمونه-گفته بود نفری ۵۰ تومان بیارید واسه کمک به مدرسه و قرضایی ک مدرسه داره)گفتم:تازه خودش دست میکنه توو جیبش ۵۰ تومن به ما میده.بعد رفتیم wcبعد آب خوردیم.خلاصه جشن شاهانه ای گرفتم.بعد خانم رامون نداد.رفتیم توو کلاسی ک بغل نمازخونه بود-چه بحثای داغی.خیلی خندیدیم.